اگر بگوییم که گوگل، اپل، فیسبوک و… اربابان و حاکمان جهان در چند سال آینده بود، دروغ نگفتهایم. کلماتی مثل حاکم و ارباب در ذهنهای ما یادآور دوران تاریخی پادشاهی بوده است؛ اما نحوه رشد و قدرت گرفتن این شرکتها ما را در آیندهای نه چندان دور به سبک جدیدی از نظام ارباب و رعیتی خواهد رساند که متخصصان و تحلیلگران آن را تکنوفئودالیسم یا بردهداری تکنولوژیک مینامند. اما سؤال مهم این است که چرا با ورود به دورههای پیشرفت تمدن بشری،تشکیل جوامع حقوق بشری و سازمان ملل و مفاهیمی مثل عدالت اجتماعی، ما همچنان با مشکلی به نام نظام ارباب-رعیتی مواجه خواهیم بود؟ تکنوفئودالیسم چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ قبل از هر توضیح بیشتری بهتر است چند تعریف را بررسی کنیم
مدلی قدیمی؛ اما پرکاربرد
نظام ارباب–رعیتی یا فئودالیسم که به حکومت ملوکالطوایفی نیز معروف است، نوعی نظام اجتماعی-اقتصادی است که در آن تعداد زیادی کشاورز بر روی زمينهای یک ملّاک (فئودال) کار میکنند. در واقع کشاورزها برای گذران زندگی خود به کار کردن بر روی زمینها وابسته هستند و به همین دلیل به ناچار از دستورهای فئودال پیروی میکنند و به او باج و خراج میدهند. به عبارت دیگر، فئودال به نوعی فرمانروای آنها میشود.
نظامی سنتی در لباسی مدرن
فئودالیسم یا نظام ارباب–رعیتی سبکی از اداره کشورها در مدت ۱۴ قرن بود که در آن یک فئودال یا فرمانروا بر تمامی مردم حکومت میکرد. البته این نوع از حکومت رفته رفته با پیشرفت جوامع تغییر کرده و در هر دوره با ظاهری جدید خود را نشان داده است. شاید امروزه دیگر مفهوم حکومت پادشاهی کمی بی معنی به نظر برسد؛ اما مدل جدید پادشاهی کماکان وجود داشته و دستخوش تغییرات جدید شده است. برای مثال شاید یک فردی به نام پادشاه نداشته باشیم؛ اما شرکتهایی مثل آمازون، فیسبوک و… وجود دارند که بقیه ملزم به خدمت به آنها هستند.
تعریف سیستم
پس همان طور که گفتیم در قرون وسطی، نظام حاکم بر جامعه بر پایه رابطه فرد با زمین بود که به عنوان فئودالیسم شناخته میشد. از مهمترین ویژگیهای این نظام میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- خانواده سلطنتی یا پادشاهان کنترل میکردند که چه کسی یا کسانی صاحب زمین خواهند بود یا قرار است، آن را اجاره کنند.
- اشراف مالک تمام سرزمینها بودند یا مدت طولانی آن را در اختیار داشتند و معمولاً در ازای دادن خدمات مختلف به پادشاه از آن زمینها به صورت مجانی استفاده میکردند.
- افراد دیگری هم بودند که به خادم یا واسال (Vassal) معروف بوده و زمین را از اشراف اجاره میکردند.
- کشاورزها در زمین برای خادمها کار میکردند و خادمها صاحب تمامی محصولهای داخل زمین بودند.
- کشاورزها تمامی زحمات را میکشیدند و حاصل زحمت آنها در ازای زندگی ساده و رفاه نسبی به بالادستان میرسید.
- در روزهای خوب و بد، شرایط عادی یا بحرانی، درآمد پادشاه ثابت بود و این پاییندستان بودند که متحمل ضرر و زیان میشدند. پادشاهان با گذر زمان قوی و قویتر شده و به حکومت ادامه میدادند.
طرح یک سناریو
در هر عصری، قدرت در درجه اول در دست کسی یا کسانی خواهد بود که ابزار تولید را داشته باشد. در دوره کشاورزی، این ابزار زمین بود، در دوره صنعتی این کارخانهها بودند که بهعنوان ابزار تولید شناخته میشدند. حال آیا شما اعتقاد دارید که ما در حال ورود به آنتروپوسن (Anthropocene)؛ یعنی دوران حکمرانی بشر بر زمین هستیم یا عصر تکنولوژی؟ به نظر شما در دنیای امروز «وسایل تولید» چیست و چه کسانی آن را تعیین میکنند و در اختیار دارند؟
اگر اعتقاد دارید که ما در حال ورود به آنتروپوسن یا عصر جدیدی هستیم که انسان قرار است با مهارتهایش بر زمین حکمرانی کند، پس در این دوره افراد با مهارتهای منحصربهفرد انسانی مانند خلاقیت هستند که بیشترین قدرت را خواهند داشت. اگر ما در حال ورود به یک عصر تکنولوژی باشیم، افرادی که صاحب فناوری یا دارایی فکری برای ایجاد آن فناوری هستند، میتوانند ابزار تولید و بنابراین قدرت را در دست بگیرند. البته در مورد دوم، اگر تکنوفئودالیسم ظهور کند، آن دسته از سازمانهایی که فناوری را کنترل میکنند، قدرت را در دست خواهند داشت.
تشریح دقیق
حال بیایید با توجه به آنچه گفتیم مفهوم تکنوفئودالیسم را با یک مثال ساده از فناوری «اتومبیلهای بدون راننده» (Driverless Cars) توضیح دهیم. در این مثال:
- پادشاهان مانند گوگل، تویوتا (Toyota)، مرسدس (Mercedes) سازندگان فناوری خواهند بود. آنها این فناوریها را ایجاد میکنند و بیشترین کنترل را روی افراد یا شرکتهایی که به این فناوری دسترسی دارند، خواهند داشت. مثلاً اگر گوگل به انحصاری کردن اتومبیلهای بدون راننده نزدیک باشد، «پادشاه» این فناوری میشود.
- اشراف (در مقامی پایینتر از پادشاه) کسانی هستند که تعیین میکنند؛ چه کسی، تحت چه شرایطی و با چه قیمتی به این فناوری دسترسی پیدا کند.اما در دنیای تکنوفئودالیسم پادشاه و اشراف هممعنی بوده است و در مرتبهای پایینتر هستند و دولت و قوانینش در مرتبهای بالاتر قرار میگیرند. دولت تعیین خواهد کرد که آیا پادشاه یا پادشاهانِ اتومبیلهای بدون راننده میتوانند در یک بازار خاص فعالیت کنند یا نه و اگر این کار را انجام دهند، خادمها یا واسالهای (Vassals) آنها که مجاز به داشتن این فناوری هستند، چه کسی یا کسانی خواهند بود.
- خادمها صاحبان فناوری هستند که آن را مدیریت و نگهداری میکنند. مثلاً اگر اوبر یا افراد دیگر (معمولاً باید شرکت معروف باشید تا بتوانید در بازی وارد شود) بخواهند یک ناوگان حملونقل از فناوری اتومبیلهای بدون راننده را داشته باشند، بهعنوان خادم (و نه بیشتر) برای این فناوری انتخاب خواهد شد. پس گوگل، تویوتا، مرسدس و … بهعنوان مالک تکنولوژی میتوانند آن را به خادم خود که در اینجا اوبر است، بفروشند یا اجاره دهند.
- اما نقش سایرین در این اکوسیستم چیست؟ ما همان کشاورزان ساده هستیم که به خادمها سود میرسانیم. ر عوض، آنها از ما «محافظت» میکنند که منظور محافظت نظامی نیست؛ بلکه شامل حفاظتهای قانونی (انواع آن)، دادن خدمات مختلف (بیمه، رفاه، رضایت و …) و امنیت است.
عصر جدید: عصر عالیجنابان دیجیتال
گفتیم که مفهوم پادشاهی دستخوش تغییر شده و افراد به جای کار در مزارع به کار برای غولهایی مثل گوگل، فیسبوک و … روی آوردهاند. اگر دقت کنیم امروزه اکثر کسبوکارها و استارتاپهای شناخته شده و مطرح به نوعی با یکی از چند استارتاپ بزرگ مثل گوگل یا فیسبوک در ارتباط هستند یا تحت مالکیت یا مدیریت و سرمایهگذاری آنها قرار دارند. امروزه ارباب یا فئودال بزرگ عصر ما چند شرکت خاص شدهاند که تقریباً ثابت کردهاند در مقابل هر بحرانی مقاوم هستند و حتی به جای دولتها، قانونگذاران بعدی خواهند بود.
بحران: بهانهای برای رشد و بقای عالیجنابان
دنیا بحرانهای مختلفی مثل مشکلات نفتی دهه ۸۰ میلادی، دات-کام، بحران مالی ۲۰۰۸ آمریکا، کرونا و … را به خود دیده است. در ظاهر هر کدام از ما میبینیم که بحران باعث ایجاد مشکل در روند خیلی از شرکتها مثل گوگل و … شده است و اگر کمکهای دولتی نبود، شاید آنها هم نبودند. اما این موضوع فقط ظاهر داستان را توصیف میکند. اگر بیشتر دقت کنید متوجه خواهید شد که بعد از هر بحران، شرکتهای بزرگ تکنولوژی بزرگتر شده و این شرکتهای کوچکتر بودند که یا نابود شده یا به مالکیت آنها درآمدهاند. فشار هر بحرانی همیشه برای مردم و شرکتهای کوچکتر بوده و بزرگان تکنولوژی یا عالیجنابان جدید سلطنتی فقط با هر بحرانی بزرگتر و قویتر شدهاند. شاید کمی این جمله مسخره به نظر برسد، اما در قرن ۲۱ و با وجود پیشرفت جوامع بشری و تشکیل نهادهایی مثل سازمان ملل (UN) طبقهبندی اجتماعی نه تنها تغییر نکرده است؛ بلکه با شکل و شمایلی جدید به مسیر خود ادامه میدهد.
آیندهای روشن یا تیره
تمامی این توضیحات نقاب از حقیقت دردناکی برمیدارد و به ما نشان میدهد که دنیا بر خلاف آنچه که در ظاهر نشان میدهد تغییری نکرده و بحث قدرت و نحوه مدیریت آن فقط دستخوش تغییراتی اندک شده است. نظام مدیریتی نوین حتی از گذشته هم بیرحمتر شده و با ظاهری مردمپسند در حال تصاحب کل جهان است. آیا میتوان پایانی برای این نظام سلطنتی در نظر گرفت؟ آیا بالاخره به نظامی مردمسالار و بر پایهی شایستگی افراد خواهیم رسید؟ یا قرار است نظام ارباب–رعیتی باز چهره عوض کند و در قالبی دیگر خودش را به جهان نشان دهد؟ پاسخ به تمامی این سؤالات گرچه مهم است؛ اما نیاز به گذشت زمان دارد و در حال حاضر نمیتوان پاسخ روشنی به آنها داد.
منابع: